صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل طراح قالب | ||
|
مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و مرد عامی را نیز دعوت کرده بودند وقتی می خواست وارد شود دو در در مقابلش وجود داشت با اعلانی بدین منظور:از این در عروس و داماد وارد می شوند و از در دیگر دعوت شدگان. مرد از در دعوت شدگان وارد شد در آنجا هم دو در وجود داشت با اعلانی دیگر: از این در دعوت شدگانی وارد میشوند که هدیه آورده اند و از در دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند. مرد طبعا از در دوم وارد شد... ناگهان خود را در کوچه دید..همانجایی که وارد شده بود!!!
این داستان حکایت زندگی ماست...کسانی را به زندگیمان دعوت می کنیم اما وقی متوجه می شویم که از آنها چیزی عایدمان نمی شود رابطه مان را با آنها قطع و آنها را به حال خودشان رها می کنیم...
راستی چه ستمگر است آنکه از جیبش به تو می بخشد تا از قلب تو چیزی بگیرد!!! نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحي : بيرق عشق ] |